تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 89/10/26 | 1:1 عصر | نویسنده : خداداد کریمی

یا الهیاگر چه کردارم تباهیست اکنون گفتارم یا الهی است لطف تو لایتناهیست

یا الهی اگر من مرتکب گناه گشتم چون مغرور احسان تو گشتم

الهی به کردارم منگر به احسان خویش بنگر

یا الهی چه گویم  که پشیمانم از عمری گفتن

االهی گرچه من دلها  بشکستم تو مشکن آنچه را من بشکستم

الهی هر کاری با نام تو می کنم آغاز  نام تو زیبنده هر سرآغاز

 

 

 




تاریخ : یکشنبه 91/9/19 | 11:30 صبح | نویسنده : خداداد کریمی


زندگــــــی

زندگی زیباست چشمی باز کن       *******        گردشی در کوچه باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش بست *******      عینک بدبینی خود را شکست

علت عاشق ز علت ها جداست   *******         عشق اسطرلاب اسرار خداست

من میان جسم ها جان دیده ام   *******           درد را افکنده درمان دیده ام

دیده ام بر شاخه احساس ها *******                می تپد دل در شمیم یاس ها

زندگی موسیقی گنجشک هاست  *******        زندگی باغ تماشای خداست

گر تو را نور یقین پیدا شود   *******             می تواند زشت هم زیبا شود

حال من در شهر احساسم گم است *******  حال من عشق تمام مردم است

زندگی یعنی همین  پروازها  *******                  صبح ها، لبخندها، آوازها

ای خطوط چهره ات قرآن من    *******    ای تو جان جان جان جان من

با تو اشعارم پر از تو میشود  *******              مثنوی هایم همه نو میشود

حرف هایم مرده را جان میدهد   *******     واژه هایم بوی باران میدهد.







تاریخ : پنج شنبه 91/7/20 | 9:37 صبح | نویسنده : خداداد کریمی

آشنا

تو هم ای کوچه، چو من پیر شدی                             ماندی اینجا و زمین گیر شدی

عاقبت با همه سر بالایی                                      به سوی خاک سرازیر شدی

کاهها ریخته از دیوارت                                         رفته آن تازگی از رخسارت

همچو من کهنه و فرسوده شدی                              کس ندارد هوس دیدارت

رفته آن بوی خوش کاه گلت                                  کرده این کهنه نمایی خجلت

از شکافی که تو را در سینه است                               هست پیدا که شکسته است دلت

یاد آن روز که یارم بودی                                        وقت بازی به کنارم بودی

خاک بازی من و نرمی تو                                         لوح? نقش و نگارم بودی

خانه ها را تو حریم حرمی                                       پرد? زیر و بم و بیش و کمی

رهرویی در تو نشد سرگردان                                  راستی کوچ? بی پیچ و خمی

نه سرازیر و نه سر بالایی                                        تو همان کوچ? خوب مایی

می شناسم در و دیوار تو را                                  آشناتر ز همه دنیایی




تاریخ : شنبه 91/6/11 | 2:36 عصر | نویسنده : خداداد کریمی

   وداع

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت               پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد        و سفره ام که تهی بود بسته خواهد شد   

تمام آنچه ندارم نهاده خواهم رفت                   پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت

من از سکوت شب سردتان خبر دارم               سختی کشیده ام از دردتان خبر دارم

من ایستاده ام اگر پشت آسمان خم شد        نماز خواندم اگر تمام شهر ابن ملجم شد

همان غریبه که قلک نداشت من بودم               کودکی که عروسک نداشت من بودم

اگرچه متهم جرم بی شمار هستم                 اگرچه لایق سنگینی لحد هستم

دم سفر مپسندید نا امید مرا                        دم رفتن عزیزان حلال کنید مرا

خدا زیاد کند اجر دین و دنیاتان                       و مستجاب کند باقی دعاهاتان

همیشه قلک فرزندهایتان پر باد                      و نان دشمنانتان هرکه هست آجر باد

                                        شادی روحش صلوات




تاریخ : دوشنبه 89/10/27 | 9:3 صبح | نویسنده : خداداد کریمی

حافظ

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را // به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
صائب تبریزی:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را // به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد //نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

شهریار:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را//به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

هر آنکس  چیز می بخشد بسان مرد می بخشد // نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند // نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
==================

شاعری  گفته  است:

چورسی به طور سینا اَرِنِی مگو تو بگذر //که نیرزد این تمنی به جواب لَن تَرانی

شاعری جواب گفته است:

چورسی به طور سینا اَرِنِی بگو تو مگذر //چه خوش است از او جوابی چه تری چه لَن تَرانی

ودیگری در مقامی بالاتر سروده است :

اَرِنِی کسی بگوید که تورا ندیده باشد //تو که بامنی همیشه چه جواب لَن تَرانی؟!

اما به مرحوم علامه طباطبائی منسوب است... فرموده اند :

سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی // اَرِنِی نگفته گفتی دوهزار لَن تَرانی

 

 




تاریخ : شنبه 89/10/25 | 12:6 عصر | نویسنده : خداداد کریمی

روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختیشونو)بفهمند
سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟
شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه:بعد از ازدواج برای ماه عسل رفتیم اونجا برای اسب سواری هر دو، دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم خوب بود. ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.
سر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو از زین انداخت همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :"این بار اولته"
بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب کرد و گفت : " این بار دومته "‌
بعد سوار اسب شد و راه افتادیم. وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت ؛ همسرم خیلی با آرامش تفنگشو از کیف در آورد و با آرامش شلیک کرد و اون اسب رو کشت.
سر همسرم داد کشیدم و گفتم : " چیکار کردی روانی؟دیوونه شدی؟حیوون بیچاره رو چرا کشتی؟"

همسرم یه نگاهی به من کرد وگفت " این بار اولته"

 




تاریخ : شنبه 89/10/25 | 12:2 عصر | نویسنده : خداداد کریمی

جاده‌ای بسوی خوشبختی وجود ندارد

 

همه ما خودمان را چنین متقاعد می کنیم که زندگی بهتری خواهیم داشت اگر :

شغلمان را تغییر دهیم .مهاجرت کنیم .با افراد تازه ای آشنا شویم ،ازدواج کنیم ، فکر می کنیم زندگی بهتر خواهد شد اگر: ترفیع بگیریم ؛ اقامت بگیریم با افراد بیشتری آشنا شویم ؛ بچه دار شویم   و خسته می شویم وقتی: می بینیم رئیسمان نمی فهمد زبان مشترک نداریم ، همدیگر را نمی فهمیم ، می‌بینیم کودکانمان به توجه مداوم نیازمندند.بهتر است صبر کنیم ... با خود می گوییم زندگی وقتی بهتر خواهد شد که : رئیسمان تغییر کند، شغلمان را تغییر دهیم به جای دیگری سفر کنیم به دنبال دوستان تازه ای بگردیم همسرمان رفتارش را عوض کند یک ماشین شیک تر داشته باشیم بچه هایمان ازدواج کنند به مرخصی برویم و در نهایت بازنشسته شویم.... حقیقت این است که برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الآن وجود ندارد. اگر الآن نه، پس کی؟ زندگی همواره پر از چالش است. بهتر این است که این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه این مسائل، شاد و خوشبخت زندگی کنیم. به خیالمان می رسد که زندگی، همان زندگی دلخواه، موقعی شروع می شود که موانعی که سر راهمان هستند، کنار بروند: مشکلی که هم اکنون با آن دست و پنجه نرم می کنیم کاری که باید تمام کنیم زمانی که باید برای کاری صرف کنیم بدهی‌هایی که باید پرداخت کنیم و ... بعد از آن زندگی ما، زیبا و لذت بخش خواهد بود! بعد از آن که همه ی این ها را تجربه کردیم، تازه می فهمیم که زندگی، همین چیزهایی است که ما آن ها را موانع می‌شناسیم این بصیرت به ما یاری میدهد تا دریابیم که جاده‌ای بسوی خوشبختی وجود ندارد. خوشبختی، خود همین جاده است.. بیایید از هر لحظه لذت ببریم. برای آغاز یک زندگی شاد و سعادتمند لازم نیست که در انتظار بنشینیم: در انتظار فارغ التحصیلی  ، بازگشت به دانشگاه ، کاهش وزن ، افزایش وزن ، شروع به کار ،مهاجرت ، دوستان تازه ،  ازدواج، شروع تعطیلات ، در انتظار دریافت وام جدید ، خرید یک ماشین نو ،  باز پرداخت قسط ها ، بهار و تابستان و پاییز و زمستان آخربرج ، پخش فیلم مورد نظرمان از تلویزیون ، تولد مجدد و... خوشبختی یک سفراست، نه یک مقصد. هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد. زندگی کنید و از حال لذت ببرید. اکنون فکر کنید و سعی کنید به سؤالات زیر پاسخ دهید:

1. پنج نفر از ثروتمندترین مردم جهان را نام ببرید

  2. برنده‌های پنج جام جهانی آخر را نام ببرید.

3. آخرین ده نفری که جایزه نوبل را بردند چه کسانی هستند؟

4. آخرین ده بازیگر برتر اسکار را نام ببرید.

 نمی توانید پاسخ دهید؟ نسبتاً مشکل است، اینطور نیست؟ نگران نباشید، هیچ کس این اسامی را به خاطر نمی آورد.. روزهای تشویق به پایان می رسد! نشان های افتخار خاک می گیرند! برندگان به زودی فراموش میشوند!

اکنون به این سؤالها پاسخ دهید:

1. نام سه معلم خود را که در تربیت شما مؤثر بوده‌اند ، بگویید.

2. سه نفر از دوستان خود را که در مواقع نیاز به شما کمک کردند، نام ببرید.

3. افرادی که با مهربانی هایشان احساس گرم زندگی را به شما بخشیده‌اند، به یاد بیاورید.

4. پنج نفر را که از هم صحبتی با آن ها لذت می برید، نام ببرید.

حالا ساده تر شد، اینطور نیست؟

افرادی که به زندگی شما معنی بخشیده‌اند، ارتباطی با "برترین‌ها" ندارند، ثروت بیشتری ندارند، بهترین جوایز را نبرده‌اند ....

آنها کسانی هستند که به فکر شما هستند، مراقب شما هستند، همان هایی که در همه ی شرایط، کنار شما می مانند ...

کمی بیاندیشید. زندگی خیلی کوتاه است.

شما در کدام لیست قرار دارید؟ نمی دانید؟

اجازه دهید کمکتان کنم.

شما در زمره ی مشهورترین نیستید...،

 

شما از جمله کسانی هستید که برای در میان گذاشتن این پیام در خاطر من بودید

 






پیچک